سرتیتر صفحه جدید
کورش کبیر کوروش دوم ، معروف به کوروش
بزرگ یا کوروش کبیر ( ۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد ) شاه پارسی ، بهخاطر
بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاری نخستین امپراطوری چند ملیتی و بزرگ
جهان، آزاد کردن برده ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و...
شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه ایران و بنیانگذار دورهی شاهنشاهی ایرانیان می
باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی
"مانند". ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان ، که وی ممالک ایشان را تسخیر
کرده بود ، او را سرور و قانونگذار می نامیدند . یهود یان این پادشاه را به منزله
ممسوح پروردگار محسوب می داشتند ،ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می
دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و
مسلمانان از آن سخن به میان آمده ، چند گانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین
چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده . کوروش سرسلسله هخامنشی ، داریوش بزرگ ، خشایارشا
، اسکندر مقدونی گزینه هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها
تحقیقاتی صورت گرفته ، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات
قرآن ، تورات ، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه ترین دلایل را برای احراز این
لقب دارا می باشد. دوره جوانی تبار کوروش از جانب پدرش به پارس ها می رسد که برای
چند نسل بر انشان , در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش
بر سفالینۀ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کرده است. بنیادگذار سلسلۀ
هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود 700 میزیسته است. پس از مرگ او, تسپس
انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان
و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول
انشان و آرسامس فارس, بعد از آنها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا
دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش بزرگ
نتیجه این ازدواج بود. تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت , گزنفون , و کتزیاس
درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح
خاصی نقل کردهاند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند, بیشتر
شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس
, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفتهاند. بنا به نوشته
هرودوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد] و
تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ ها پرسش کرد. آنها
گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که
آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی
خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به
زناشویی داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید
که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد
، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن
است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک
بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش
به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت
وحشت داشت، پس زادهی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ ، که در ضمن وزیر و
سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به
خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به
سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک
با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او
گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش
را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را
به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهی ددان گردد. چوپان کودک را به
خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به
شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه
زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت,
ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد
و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با
گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان
خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود
را به دستههای مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفهای تعیین نمود و دستور داد پسر
آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری
نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که
پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و
دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه
چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با
فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش
پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده
بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته
مجازات می باشم, اختیار با توست." آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش
به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به
کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در
این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت
طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و
مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر
شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت
امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به
احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در
برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟"
پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم
دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم". کوروش در
دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارسها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها
را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت. دوره قدرت
هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک
شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست
بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید,
اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این
شیوه در پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید ، در حالیکه
بابل به او خیانت کرده بود ، خردمندانه از کرزوس ، شاه لیدی خواست تا حکومت او را
به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید . اما کرزوس
در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به
این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی ( قزل ایرماق امروزی در کشور ترکیه )
که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه ، از همدان
به سوی لیدی حرکت کرد و دژ سارد که آن را تسخیر ناپذیر می پنداشتند ، با صعود تعدادی
از سربازان ایرانی از دیواره های آن سقوط کردو کرزوس، شاه لیدی به اسارت ایرانیان
درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونان یان رسانید . نکته
قابل توجه رفتار کوروش پس از شکست کرزوس است . کوروش، شاه شکست خورده لیدی] را
نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی
رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود
معطل کرده بودند ، مشمول عفو شدند . پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری
زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت ، هریو ( هرات )، رخج ،
مرو ، بلخ ، زرنگیانا ( سیستان ) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا ) و ثتگوش
(شمال غربی هند ) را مطیع خود کرد . هدف اصلی کوروش از لشکر کشی به شرق تأ مین امنیت
و تحکیم موقعیت بود و گرنه در سمت شرق ایران آن روزگار حکومتی که بتواند با کوروش
به معارض بپردازد وجود نداشت . کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران ، وسعت
سرزمین های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد . حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود
به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً
پشیمان شده بود . البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس « نابونید » پادشاه
بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل
از یک سو و نیز پیش بینی های پیامبران بنی اسرائیل درباره ازادی قوم یهود به دست
کوروش از سوی دیگر بود. بابِل بدون مدافعه در 22 مهرماه سال 539 ق.م سقوط کرد و
فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند ، پادشاه محبوس گردیدو کوروش طبق عادت در
کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (538ق.م ) هنگامی که او در گذشت عزای
ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد . با فتح بابِل مستعمرات آن یعنی سوریه ،
فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند رفتار کوروش
پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان شناسان و حتی حقوقدانان دارد . او یهود یان
را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر
بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود ، کمک های بسیاری از نظر
مالی و امکانات به آنا ن نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل
سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در
تاریخ یهود و در تورات ثبت است. کوروش آسوده بخواب که من بیدارم (محمدرضا پهلوی)
کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه،
و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و اعقاب خویش، در سال 520 قبل از میلاد پس
از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا" تمام مورخان و سیاحان و
خاورشناسان از این مرد به نیکی یاد کرده اند. هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف
می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود
ساده، جفا کش، بسیار عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک
مملکت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می نمود. بخشنده،
خوشمزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت." در جایی دیگر او را آقای
تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی کوروش و کمبوجیه قانونی راجع
به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات
در زمان داریوش معمول گردید، لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و
کوروش پدر بود. اولین را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت
بود و سومین (کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت
را هدف قرار می داد، پدر می خواندند." گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب
خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر
هم جرات نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند
که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند." همین مورخ در مطلبی
دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش اندام، جوینده دانش، بلند همت، با
محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند
... کوروش دوست عالم انسانیت و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید
اذعان نمود که کوروش تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین
بود و برای ملت خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت." ریچار فرای
معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا اشتیاق به فراخوی ها و سنت
های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری دین و رسم های ایشان و میل به آفریدن
یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود. صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنت های شاهان
گذشته یعنی مادها بود. با این تفاوت که فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که
بیگانگان شاهنشاهی هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند."
همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که بیان همه آنها خارج
از حوصله این مطلب است. نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت
نوشته شده است : "ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم
خواهی آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی
خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر مرا بگذار و بگذر" کوروش کبیر کوروش کبیر
(529-580 قبل از میلاد) اولین امپراتور هخامنشی بود. او کسی بود که حکومت پارس را
با در هم آمیختن دو قبیله اصلی ایرانی - مادها و پارسیان- به وجود آورد. از او به
عنوان کشورگشایی بزرگ یاد شده است زیرا در زمانی، حاکم بزرگترین امپراتوریهایی بود
که تا کنون به وجود آمده اند. او به خاطر بردباری بی مانند و رفتار بزرگ منشانه اش
در برابر مغلوبین جنگ نیز شهرت فراوانی دارد. کوروش به محض غلبه بر مادها، دولتی
را برای این قلمرو خود در نظر گرفت و مامورین دولتی را از بین بزرگان هر دو قبیله
برگزید. پس از فتح آسیای صغیر(شبه جزیره بزرگی که در میان دریای مدیترانه و دریای
سیاه قرار دارد)، کوروش سپاه خود را به سمت مرزهای شرقی حرکت داد. با ادامه حرکت
به سمت شرق، او سرزمینهای مسیر خود تا رود سیحون ( آمودریا) را فتح کرد و پس از
عبور از سیحون، به سی دریا در آسیای مرکزی رسید و در آنجا به منظور دفاع از این مرزها
در برابر هجوم قبایل کوچ نشین آسیای مرکزی، شهرهایی با برج وباروی مستحکم و نیرومند
بنا کرد. پیروزیهای کوروش در شرق موجب شد تا موقعیت برای فتح غرب مناسب شود.حالا
نوبت بابل و مصر بود. زمانی که کورش بابل را فتح کرد، به یهودیان ساکن آن اجازه
داد تا به " سرزمین موعود" باز گردند و با برخورد توام با احترام و
مدارا با اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم نژادهای دیگر، به عنوان یک فاتح آزادی بخش،
مشهور شد و امروز نام کوروش، به عنوان یکی از محبوب ترین و مورد احترام ترین
امپراتوران در تاریخ به ثبت رسیده است
|